ظرافتهاي روحي دانش آموزان را بهتر بشناسيم
منبع:روزنامه قدس
هر يك از دانش آموزان با توجه به دوره تحصيلي و شرايط سني و جنسيت، روحيات خاص خود را دارند و در زمينه هاي ذهني، عقلي، اجتماعي، اخلاقي، رواني، عاطفي و... متفاوتند.انسان از دوران كودكي با توجه به شرايط خاص خود تحت تأثير محيط خانه، مدرسه و اجتماع قرار مي گيرد و هر يك از اين سه محيط در وضع روحي، فكري و جسمي او آثار مثبت يا منفي باقي مي گذارد.در تاريخ تعليم و تربيت ايران و ديگر كشورهاي اسلامي چيزي كه كمتر مورد توجه قرار گرفته، مسأله سن و تحولات و دگرگونيهايي است كه در سنين مختلف در وضع روحي و رواني دانش آموزان پديد مي آيد و يكي از مسايل مهم در آموزش و پرورش، توجه به تفاوتهاي فردي ياد گيرندگان است؛ زيرا افراد انساني متفاوت آفريده شده و هر يك داراي استعدادهاي مخصوص به خويش است، بنابراين مربي بايد تمام تدابير آموزشي و تربيتي خود را براساس تواناييها و امكانات دانش آموز تنظيم كند و هيچ گاه مطالبي بيش از طاقت او بر وي تحميل نكند. بي توجهي به اين موضوع پيامدهاي زيان باري براي دانش آموزان به دنبال خواهد داشت.
گذر از دوره كودكي به دوره نوجواني و جواني مرزهاي سني مشخص و دقيقي ندارد، ولي در دوره نوجواني و رسيدن به دوران بلوغ، نوجوان به دنبال كسب هويت فردي جدا از هويت خانوادگي خويش است.نوجواني، دوراني است كه خيلي چراها و چگونه ها به ذهن نوجوانان خطور مي كند و خواستار يافتن جوابهاي قانع كننده هستند. آنها بسيار حساس، هيجاني، تنوع طلب، كنجكاو و داراي انديشه هاي رمانتيك در مورد مسايل مختلف هستند. تمام اينها جزو محركات طبيعي به شمار مي رود. در دوره كودكي ارزشها و معيارهاي اخلاقي فرد خردسال تا حدودي همان است كه والدين آنها را منتقل مي كنند، ولي در زمان ورود به نوجواني، فرد به شكل فزاينده اي به ارزشهاي گروه همسالان خود و همچنين به ارزيابيهاي معلمان و ساير بزرگسالان ارج مي نهد و نوجوان در سايه آشنايي و انس با افراد همسن و همكلاس - به خصوص با شرايط ويژه اي كه از نظر رشد براي او پديد آمده - رغبت بيشتري به حيات اجتماعي پيدا مي كند.
موضوع اصلي رابطه نوجوان با ديگران، سير تدريجي او از حالت وابستگي دوران كودكي و غرق بودن در خانواده به سوي آميزش و ارتباط با دنياي خارج از خانواده است و تمايل دارد كه بيشتر وقت خود را با دوستانش بگذراند، حتي اگر اين امر باعث ناراحتي والدين گردد؛ چرا كه عضو گروه بودن و با آنان معاشرت داشتن به او شخصيت و اعتماد به نفس مي دهد و او را در جمع مطرح مي سازد.نوجواني دوره سريع رشد است و همين مسأله باعث شده كه نوجوان در مقابل كوچكترين محرك حساسيت نشان دهد.
او دوست دارد از طرف گروه همسن و سال خود تأييد شود. يكي از مشكلات اساسي نوجوانان، دوران بلوغ آنهاست، در اين دوره پدران و مادران و همچنين معلمان در هدايت درست آنان نقش بسزايي دارند.
بلوغ، دوران بحراني توسعه شخصيت است. روانشناسان اين سالها را دوره تراكم و تغيير ناگهاني عواطف، كشمكشها و ناسازگاريها و دوره طوفان فشار ناميده اند.در اين دوره، شخص با رشد سريع و تغيير يافتن قسمتهاي مختلف بدن رو به رو مي شود؛ معيارهايي كه موقعيت اجتماعي او را تعيين مي كرده است دستخوش تغيير و تبديل مي شود و نفوذ خانواده، وضع مالي و انتظارهاي شغلي، جانشين مهارتهاي كودكانه - كه روزگاري وي را به داشتن مقام اجتماعي مطمئن مي ساخت - مي گردد.
او ديگر كودك تابع ديروزي نيست، بلكه انتظار اجتماع از وي قبول مسؤوليت، اتخاذ تصميمات مستقل و جدي است. فشارها و كشمكشهاي آن دوره تا اندازه اي از سازمان فرهنگي و اجتماعي ما ريشه مي گيرد و بايد توجه داشت كه در زمينه تعليم و تربيت، امكانات افراد برحسب موقعيت اقتصادي و اجتماعي آنها در جامعه فرق مي كند.
بي شك دوران نوجواني و جواني از آسيب پذيرترين مراحل زندگي است و اين به دو جهت قابل تبيين مي باشد: يكي غلبه احساسات دور از تعقل بر وجود فرد و ديگري محدوديت تجربه.در اين دوره، احساسات مالك وجود آدمي مي شود و با قدرت تمام او را در اختيار خود مي گيرد و رقت قلب آن چنان است كه حوادث و رويدادها را از دريچه عواطف مي بيند و تفسير مي كند.از اين رو، جاذبه ها و كششها بيشتر او را به خود مي خوانند و هر پديده كه از شور و هيجان بيشتر آكنده باشد، او را بيشتر متأثر مي سازد و گاهي در ارزيابيهاي خويش دچار اشتباه شده، فريب استدلالهاي دور از واقع را مي خورد.اگر همه عوامل و زمينه هاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي، خانوادگي و... را در كنار ويژگيها و حساسيتهاي دوران جواني و نوجواني قرار دهيم، آن گاه به نقش مخرب و مضاعف اين عوامل در ويران سازي بناي اعتقادي - اخلاقي جوانان پي خواهيم برد.
نوجواني و جواني بحراني ترين دوران زندگي و به تعبير روايات، «شعبه اي از جنون» است. اين دوره از زندگي همراه با بروز هيجانات، حساسيتها، زود رنجيها و نازك دليها، اضطرابهاي روحي، ميل به شهرت و مطرح شدن، توجه بيش از حد به لباس و آرايش ظاهري، بيداري و فعاليت غريزه جنسي و تحولات فيزيكي و رواني بسيار است.بلوغ و نوجواني به منزله تولدي دوباره است. پس با اين تولد و با ورود به دنياي جديد، شرايط و امكانات زندگي و خواستها و تمايلات شخصي تغيير مي كند. يكي از مشخصه هاي بارز نوجواني اين است كه شخص، تمايل زيادي دارد در جامعه و محيط ا طراف خود بيشتر مورد توجه قرار گيرد و مطرح شود؛ به بيان ديگر مي خواهد اجتماع او را به عنوان شخص مسؤوليت پذير بشناسد و اموري را به وي محول كند تا فضايي فراهم سازد كه افراد جامعه در مورد او حساب جداگانه اي باز كنند و او را به عنوان يك مهره اساسي و كارآمد بپذيرند.
پرسشگري و تحرك خواهي از خصوصيات مهم نوجوانان و جوانان و خاص اين دوره مي باشد و تحرك و شور و نشاط، لازمه نوجواني و جواني است و اگر نوجوان و جوان گوشه گير باشد، بايد در مورد او نگران بود.دوران نوجواني از مهمترين و در عين حال از آشفته ترين و پيچيده ترين مراحل حيات است. مسايل و دشواريهاي ناشي از بلوغ و بحران نوجواني و زير و بم حيات اين نسل از كميت و كيفيتي برخوردار است كه هنوز هيچ عالم آگاهي مدعي نشده است كه به همه مسايل و اسرار اين دوران دست يافته است. اين مرحله از حيات را به تناسب برخوردش با مسايل گوناگون دوران انتقال، درخشندگي، لذت و نشاط، جذب و رشد، آشوب، خطر و خوشبختي يا بدبختي انسان ناميده اند.
بعضي از روانشناسان قائلند كه در دوران نوجواني، رنج دروني، فشار عاطفي، نگراني، ترس، آشفتگي و احساس گناه شديدتر از دوره هاي ديگر است.بلوغ يك بيماري رواني و يا يك اختلال نيست كه عارض نوجوان شود و او را از كار و تلاش عاقلانه باز دارد، بلكه يك جريان مربوط به شرايط رشد است كه نوسانات شديدش موجب اختلال است. به گفته موريس دبس، اين مرحله دوره اختلال و بي نظمي است.اين دوره هميشه همراه است با ناراحتي و اخلاق متغير. پسر و دختر در چنان حالي هستند كه گويي با چشمان بسته به طرف آرزوهاي نامعلوم رهسپارند. تحولات مربوط به بلوغ رؤياها و خيالبافيهاي مربوط به آن، نوعي سرخوشي براي آنان پديد مي آورد.اين دوره از ديد روسو، «دوره تولد مجدد» و به تعبير پياژه «دوره آشوب دروني و انقلاب شخصي» و به عقيده لوين «دوره بي سر و ساماني» و به زعم كوهلبرگ «سن شكوفايي عقلاني» است. اريكسون «دوران هويت جويي» و والون آن را «دوره به دست آوردنيها و از دست دادنيها، جذب و انسجام تمام كنشهاي رواني» مي داند و اين تعابير نشان مي دهد كه افكار و عقايد جوانان انسجام خاصي ندارد.
اسلام در موارد متعددي تأكيد دارد كه بايد به شرايط سني دانش آموزان (نوجوانان و جوانان) توجه خاص داشته باشيم؛ از جمله پيامبراعظم(ص) فرموده اند: «فرزند آدمي در هفت سال اول زندگي، آقا و سيد پدر و مادر است؛ در هفت سال دوم بنده فرمانبردارو مطيع پدر و مادر است و در هفت سال سوم وزير خانواده و مشاور پدر و مادر است».
و همچنين در جاي ديگري مي فرمايند: «سفارش مي كنم شما را به نيكي كردن به جوانان كه دلهاي آنها آماده تر است براي پذيرفتن حق.» و نيز مي فرمايند: «به جوانان نيكي كنيد؛ زيرا آنان نازك دل هستند و زود رنجيده خاطر مي شوند».
امام صادق(ع) مي فرمايند: «طفل هفت سال بازي كند، هفت سال خواندن و نوشتن بياموزد و هفت سال مقررات زندگي و حلال و حرام قانوني را ياد بگيرد.»
آن چنان كه مي بينيم، ويژگي هاي متلاطم اين دوران و ضرورت برخورد ظريف، آگاهانه و چند جانبه نگر با نوجوانان و جوانان مورد تأكيد دين مبين است و چنانچه والدين و اولياي مدرسه به خصوص معلمان از ظرافتهاي اين دوران و شرايط روحي و جسمي دانش آموزان آگاه نباشند، چه بسا با برخوردهاي يك سويه و كوتاه اثر باعث تخريب درازمدت شخصيت حساس نوجوانان شوند.نوجوانان و جوانان تمام مسايل موجود در خانواده و مدرسه را زير ذره بين انتقاد و موشكافي دارند و با توجه به اينكه منطقي دست نخورده و غريزه اي شايان اعتماد و اطمينان دارند و از سازشكاريهايي كه اجتماع بر آنها دارد ناآگاهند، مي توان از راه درست و اساسي نيروهاي فعال و خلاق آنها را براي فرداي نظام تربيت كرد.در مجموع، ما بايد ويژگيهاي دوران نوجواني و جواني را در زمينه هاي هيجاني بودن، استقلال طلب بودن، هويت جو بودن، حساس و عاطفي بودن و... به خوبي بشناسيم و نكات مثبت آن را تقويت كنيم و توجه داشته باشيم كه نوجوانان و جوانان، تشنه شخصيت و هويت خود هستند و اگر اين امر مهم در تك تك نوجوانان و جوانان درست شكل بگيرد، زمينه ظهور و بروز فرهنگ پذيري آشكارتر خواهد گرديد.